معنی از فلاسفه یونانی

فرهنگ معین

فلاسفه

(فَ س فِ) [ع. فلاسفه] (اِ.) جِ فیلسوف.

لغت نامه دهخدا

فلاسفه

فلاسفه. [ف َ س ِ ف َ / ف ِ] (از ع، اِ) ج ِ فیلسوف. حکیمان. (فرهنگ فارسی معین). این جمع فلسفی است که به معنی حکیم باشد. (غیاث): از حال بزرگان رأی، و مشاهیر شهر و فلاسفه میپرسید. (کلیله و دمنه). || اسم مرکبی است از معاجین کبار که مادهالحیاه نامند. (فهرست مخزن الادویه).


یونانی

یونانی. (ص نسبی، اِ) منسوب به یونان. هر چیز منسوب ومربوط به کشور یونان. (یادداشت مؤلف):
ساخت آنگه یکی بیوکانی
هم بر آیین و رسم یونانی.
عنصری.
|| اهالی یونان.مردم یونان. که از مردم یونان باشد. اهل یونان. از یونان. گِرِک. گرس. هلن. آغریقی. آغریقیه. (یادداشت مؤلف). || زبانی که در یونان بدان تکلم کنند. زبان مردم یونان. زبان یونان. زبان یونانی. (یادداشت مؤلف):
تازی و پارسی و یونانی
یاد دادش مغ دبستانی.
نظامی.

فرهنگ عمید

فلاسفه

فیلسوف

فرهنگ فارسی هوشیار

فلاسفه

(اسم) جمع فیلسوف حکیمان. فیلسوف، حکیمان


یونانی

(صفت) منسوب به یونان، ازمردم یونان.

فارسی به عربی

یونانی

یونانی

معادل ابجد

از فلاسفه یونانی

391

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری